به عبارت دیگر ، با توجه به آدورنو ، Eichmanns این دنیا به این دلیل وجود دارد که شخصیتهای مستبد دارند و به همین دلیل بیرحمی بیشتری در نتیجه تربیت آنها دارند .
شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه شخصیت مستبد وجود دارد . این مساله ممکن است به توضیح این موضوع کمک کند که چرا برخی از مردم نسبت به تغییر دیدگاه prejudiced مقاومتر هستند .
ارزیابی انتقادی
ضعفهای زیادی در توضیحات آدورنو از تعصب وجود دارد :
سبک فرزندپروری خشن همیشه باعث ایجاد تعصب برای کودکان / افراد نمیشود
* برخی از تعصب مردم با نوع شخصیت استبدادی همخوانی ندارد .
* توضیح نمیدهد که چرا مردم با برخی گروههای خاص مخالف هستند و نه دیگران .
علاوه بر این ، توضیح استبدادی تعصب توضیح نمیدهد که چگونه تمام گروههای اجتماعی ( به عنوان مثال ، نازیها ) میتوانند متعصب باشند . این به این معنی است که همه اعضای یک گروه ( به عنوان مثال ، نازیها ) یک شخصیت استبدادی خواهند داشت که بسیار بعید است .
به نظر میرسد هنجارهای فرهنگی یا اجتماعی توضیح بهتری از تعصب و تعارض نسبت به متغیرهای شخصیت ارائه دهند . آدورنو به خاطر نمونه محدود او مورد انتقاد قرار گرفتهاست .
همچنین ، Hyman و Sheatsley ( ۱۹۵۴ ) دریافتند که سطح تحصیلات پایین احتمالا ً تبیین بهتری از نمرات بالای مقیاس F نسبت به یک قدرت استبدادی است .
نظریههای شخصیت
"سول McLeod "، به روز ۲۰۱۷
این چیزی است که ما شخصیت مینامیم ؟ تعاریف زیر را در نظر بگیرید ، آنها چه چیزی مشترک دارند ؟
شخصیت یک سازمان پویا در درون فردی از آن سیستمهای روانی روانی است که رفتار و تفکر ویژگیهای او را مشخص میکند " ( allport ، ۱۹۶۱ ، p . ۲۸ ) .
ویژگیها یا ترکیبی از ویژگیهایی که فرد را منحصر به فرد میکند ( واینبرگ & گولد ، ۱۹۹۹ ) .
هر دو تعریف بر یگانگی فرد تاکید دارند و در نتیجه یک دیدگاه idiographic اتخاذ میکنند .
دیدگاه idiographic فرض میکند که هر فرد یک ساختار روانشناختی منحصر به فرد دارد و برخی ویژگیها تنها یک فرد دارند ؛ و زمانهایی وجود دارد که مقایسه یک فرد با دیگران غیرممکن است . تمایل به استفاده از مطالعات موردی برای جمعآوری اطلاعات دارد .
از سوی دیگر ، دیدگاه nomothetic بر مقایسه بین افراد تاکید میکند . این دیدگاه ویژگیهایی را میبیند که معنای روانی مشابهی در همه دارند . این رویکرد معمولا ً از سوالات شخصیت گزارش ، آنالیز فاکتور و غیره استفاده میکند .
ما همچنین باید تاثیر و تعامل طبیعت ( بیولوژی ، ژنتیک و غیره ) و پرورش ( محیط ، پرورش ) را با توجه به رشد شخصیت در نظر بگیریم .
صفت شناسی شخصیت دلالت بر شخصیت دارد ، در حالی که نظریههای دولتی مانند Bandura's ( ۱۹۷۷ ) نظریه یادگیری اجتماعی بر نقش پرورش و تاثیرات محیطی تاکید دارند .
نظریه شخصیت زیگموند فروید فرض میکند که یک تعامل بین طبیعت ( غریزه فطری ) و تربیت ( تاثیر والدین ) وجود دارد .
نظریه Freud's
شخصیت شامل چندین عامل است :
- محرک - غذا ، سکس ، پرخاش
فرایندهای بیهوش
تاثیرات اولیه کودکی ( مجدد مراحل مجدد ) - به ویژه والدین
رشد شخصیت به اثر متقابل غریزه و محیط در طول پنج سال اول زندگی بستگی دارد . رفتار والدین برای رشد طبیعی و غیر عادی حیاتی است . شخصیت و مشکلات سلامت روانی در بزرگسالی را معمولا ً میتوان به پنج سال اول برمی گرداند .
توسعه psychosexual
مردم - از جمله کودکان - اساسا ً لذت جویانه هستند - آنها به دنبال لذت بردن از ارضای نیازهای نهاد هستند ( فروید ، ۱۹۲۰ ) . منابع لذت با محل میل جنسی تعیین میشوند .
زمانی که کودک از مراحل مختلف رشد ، مکان میل جنسی ، و از این رو منابع لذت ، تغییر ( فروید ، ۱۹۰۵ ) حرکت میکند .
تجارب محیطی و والدین در دوران کودکی ، شخصیت individual's را در بزرگسالی تحتتاثیر قرار میدهند .
منبع سایت روانشناسی ساده