روانشناسی

روانشناسی

این به ما اطمینان می‌دهد که نتایج قابل‌اعتماد هستند و می‌توانند برای ایجاد یک بدنه دانش یا یک نظریه استفاده شوند : حیاتی در ایجاد یک نظریه علمی .

Predictability

ما باید با هدف پیش‌بینی رفتار آینده از یافته‌های تحقیق خود باشیم .

فرآیند علمی

قبل از قرن بیستم ، علوم تا حد زیادی از اصول اکتشافات induction در مورد جهان از طریق مشاهدات دقیق استفاده کرد و تیوری را بر پایه قواعد مشاهده‌شده تنظیم کرد .

قوانین نیوتن یک نمونه از این موضوع هستند . او رفتار اشیا فیزیکی ( به عنوان مثال سیب ) را مشاهده کرد و قوانینی را تولید کرد که آنچه را که او مشاهده کرد را درک کرد .

فرآیند علمی اکنون مبتنی بر مدل hypothetico - استقرایی است که توسط کارل Popper ( ۱۹۳۵ ) پیشنهاد شده‌است . Popper پیشنهاد کرد که نظریه‌ها / قوانین مربوط به جهان باید اول صورت گیرد و این باید برای تولید انتظارات / فرضیاتی که می‌تواند توسط مشاهدات و آزمایش جعل شود ، مورد استفاده قرار گیرد .

falsification تنها راه مطمئن بودن است - همانطور که Popper اشاره کرد : " هیچ گونه مشاهده قو سفید نمی‌تواند به این نتیجه برسد که همه قو سفید هستند ، اما مشاهده یک قو سیاه برای رد این نتیجه‌گیری کافی است ."

نظریه تکامل داروین یک نمونه از این نظریه است . او یک نظریه تدوین کرد و دست‌به‌کار شد تا پیشنهادها خود را با مشاهده حیوانات در طبیعت آزمایش کند . او به طور خاص به دنبال جمع‌آوری اطلاعات برای اثبات تئوری و رد خود بود .

روان‌شناسی واقعا ً یک علم جدید است ، با پیشرفت‌های بیشتر در طول ۱۵۰ سال گذشته یا همین طور . با این حال ، می‌تواند به یونان باستان ، ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال پیش از میلاد برگردد . این تاکید یک فلسفه فلسفی بود ، با اندیشمندان بزرگ مانند سقراط که افلاطون را تحت‌تاثیر قرار می‌داد ، که به نوبه خود بر ارسطو اثر می‌گذاشت .

افلاطون چنین استدلال می‌کرد که تمایز آشکاری بین جسم و روح وجود دارد که به شدت به تاثیر تفاوت فردی بر رفتار اعتقاد دارد و نقش کلیدی در توسعه مفهوم " سلامت ذهنی " ایفا می‌کند ، و معتقد است که ذهن برای زنده نگه داشتن آن به انگیزه نیاز دارد . ارسطو با اعتقاد راسخ به این ایده اعتقاد راسخ داشت که بدن به شدت بر ذهن تاثیر می‌گذارد - شما ممکن است بگویید که او یک روانشناس bio است .

روانشناسی به عنوان یک علم ، تا زمان دکارت ( ۱۶۵۰ - ۱۶۵۰ ) در قرن هفدهم نوشت . او به شدت به مفهوم آگاهی اعتقاد داشت ، و حفظ آن چیزی بود که ما را از حیوانات جدا می‌کرد .

با این حال ، او بر این باور است که بدن ما می‌تواند بر آگاهی ما تاثیر بگذارد و آغاز این تعاملات در غده پینه آل قرار داشت - می‌دانیم که این موضوع احتمالا ً مورد نیست !

از این اثر تاثیرگذار ، فلسفه مهم دیگری در مورد روانشناسی از جمله اثر اسپینوزا ( ۱۶۷۷ - ۱۶۷۷ ) و Leibnitz ( ۱۷۱۶ - ۱۶۴۶ ) به دست آمد . اما هنوز هیچ یک از روان‌شناسی واحد ، علمی و واحدی به عنوان یک رشته جداگانه وجود نداشت ( شما قطعا ً می‌توانید استدلال کنید که هنوز isn't وجود دارد ! ) .

زمانی که از این سوال پرسیده شد " چه کسی پدر روان‌شناسی است ؟ بسیاری از مردم به " فروید " پاسخ می‌دهند . این که آیا این مورد برای بحث باز است یا نه ، اما اگر قرار بود بپرسیم که والدین روانشناسی تجربی چه کسی است ، تعداد کمی از آن‌ها به همان شکل واکنش نشان می‌دهند . بنابراین روان‌شناسی تجربی مدرن از کجا آمده‌است و چرا ؟

روان‌شناسی به قدری طول کشید تا به عنوان یک رشته علمی به وجود آید ، زیرا به زمان لازم برای تحکیم آن نیاز داشت . درک رفتار ، افکار و احساسات آسان نیست ، که ممکن است توضیح دهد که چرا بین زمان‌های قدیم یونان و قرن ۱۶ نادیده گرفته شده‌است .

اما از سال‌ها احتکار ، نظریه و بحث خسته شد ، و در ذهن خود درخواست کرد که تحقیقات علمی در زمینه حمایت از نظریه ، روانشناسی به عنوان یک رشته علمی در اواخر ۱۸۰۰'s پدیدار شود . Wilheim Wundt اولین آزمایشگاه روانشناسی را در سال ۱۸۷۹ اختراع کرد . Introspection مورد استفاده قرار گرفت ، اما به طور سیستماتیک ( به عنوان مثال از لحاظ روش‌شناسی ) . این واقعا ً مکانی بود که شروع به فکر کردن درباره نحوه استفاده از روش‌های علمی برای بررسی رفتار کرد .

منبع سایت روانشناسی ساده

نویسنده مطلب: فهیمه فهیمه

فهیمه فهیمه

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...